نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بي وفا

               

چه زود ازم خسته شدی چه زود از یاد بردی منو

چه زود یکی دیگه اومد جامو گرفت تو دل تو

بهم وفا نکردی و تیشه زدی به قلب من

منو به غم نشوندی و گذشتی از کنار من

نمیدونم به جرم عشق یه عمره که زندونیم

توی آتیش غم تو یه عمره دارم میسوزم

 

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط پري در 8:48 | |







گاهی که دلم......

 

 

گاهی که دلم

به اندازه ی تمام غروبها می گیرد

چشمهایم را فراموش می کنم

اما دریغ که گریه ی دستانم نیز مرا به تو نمی رساند

من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس

مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست

و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد

و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند

با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست

از دل هر کوه کوره راهی می گذرد

و هر اقیانوس به ساحلی می رسد

و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد

از چهار فصل دست کم یکی که بهار است

 

 


[+] نوشته شده توسط پري در 11:50 | |







غم تنهایی

 

 

   

به راستی چقدرسخت است خندان نگه داشتن لب ها
درزمان گریستن قلب ها

 

وتظاهربه خوشحالی دراوج غمگینی
وچه دشواروطاقت فرساست گذراندن روزهایی تنهایی وبی یاوری
درحالی که تظاهرمی کنی هیچ چیز برایت اهمیت
ندارد

اما چه شیرین است درخاموشی وتنهایی
به حال خود گریستن وبازهم نفرین به تو ای
سرنوشت!

 

 


[+] نوشته شده توسط پري در 8:31 | |